پلنگ، حیوانی گوشت خوار و قوی جثه از تیرۀ گربه سانان، نظیر شیر و ببر و بسیار چابک و درنده. پوستش سفید و دارای خال های سیاه. در کوه های آسیا و افریقا زندگی می کند
پلنگ. (غیاث اللغات) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (دهار). و آن را نمر بدان جهت گویند که پیسه دار و خالدار است. (ناظم الاطباء). ابوالابرد. ابوالاسود. ابوجلعد. ابومهل. ابوحطان. ابوحطار. ابوالصعب. ابورقاش. ابوسهیل. ابوالعتار. ابوعمرو. ابوغضب. ابوقلیه. ابومرسال. ابوالمصبع. ابوالواشی. (از مرصع). ج، اَنْمُر، اَنْمار، نُمْر، نِمار، نِماره، نُمور، نُموره، نُمُر: زید پرّانید تیری سوی عمرو عمرو را بگرفت تیرش همچو نمر. مولوی. و ابتغوا من فضل حق کرده ست امر تا نباید غصب کردن همچو نمر. مولوی. ، یوزپلنگ. (فرهنگ فارسی معین). یوز. (ناظم الاطباء)
ابن قاسطبن هنب بن افصی بن اعمی. جدی جاهلی است. رجوع به الاعلام زرکلی ج 9 ص 22 و التاج ج 3 ص 586 و اللباب ج 3 ص 238 و جمهرهالانساب ص 283 و الذریعه ج 1 ص 325 و معجم قبائل العرب ص 1192 و معجم مااستعجم ص 80 شود ابن وبره بن تغلب بن حلوان. جدی جاهلی است. رجوع به الاعلام زرکلی ج 9 ص 22 و جمهرهالانساب ص 424 و التاج ج 3 ص 587 و اللباب ج 3 ص 239 و ابن خلدون ج 2 ص 248 و نهایهالارب ص 98 و السبائک ص 21 شود ابن عذربن سعد بن دافع. جد جاهلی یمانی است، از نسل وی اند بنوسلامان و بنوالمقصص. (از الاعلام زرکلی ج 9 ص 22). و رجوع به الاکلیل ج 10 ص 60 شود ابن عیمان بن نصر بن زهران. جد جاهلی یمانی است. رجوع به الاعلام زرکلی ج 9 ص 22 و التاج ج 3 ص 517 و جمهرهالانساب ص 361 شود