معنی نم کرده نم کرده((نَ کَ دِ)) رطوبت کشیده، اندکی آب زده، رفیقه، معشوقه تصویر نم کرده فرهنگ فارسی معین
نم کرده نم کرده رطوبت رسانیده اندکی آب زده، رفیقه معشوقه. یانم کرده ای (زیرسر) گذاشتن، رفیقه ای را آماده داشتن: چرا نمیگویی نم کرده ای زیر سر داری اگر زبان ما تا بحال بسته بود چشمهامان باز بود فرهنگ لغت هوشیار
نم کرده نم کرده مرطوب. آب زده، در تداول، کنایه از مجهز و آماده و منتظر. گویند: همیشه چند نفر نم کرده دارد، همیشه چند تن در انتظار و به فرمان اویند لغت نامه دهخدا
دم کرده دم کرده هر چیزی که آن را دم کرده باشند از چای و قهوه و برنج و دارو، بادکرده، ورم کرده فرهنگ فارسی عمید
نم کردن نم کردن رطوبت رسانیدنکمی آب زدن: (نم کردن تنباکو -2. {تملق گفتنمجیزگفتن، زیر سرگذاشتن رفیقه برای تمتع از وی فرهنگ لغت هوشیار