جدول جو
جدول جو

معنی نگندن

نگندن((نَ یا نِ گَ دَ))
آجیده کردن جامه، بخیه کردن سوزنی، دفن کردن، در چال گذاشتن مرده
تصویری از نگندن
تصویر نگندن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با نگندن

نگندن

نگندن
آجیده کردن جامه بخیه کردن سوزنی، دفن کردن در چال گذاشتن جسد مرده: بیست وسوم این ماه قرمطی در مکه رفت و بسیاری از مسلمانان بکشت و چاه زمزم را از کشته پر کرد تا بگندید و سه هزار کشته پیرامن کعبه افکنده بود چون قرامطه برفتند و (کذا) ایشان را همانجا بنگندند
فرهنگ لغت هوشیار

نگندن

نگندن
آجیده کردن جامه و بخیه کردن سوزنی. (برهان قاطع) (آنندراج). نکندن. (فرهنگ فارسی معین) ، دفن کردن. در چال گذاشتن جسد مرده. (فرهنگ فارسی معین) : بیست وسوم این ماه قرمطی در مکه رفت و بسیاری از مسلمانان بکشت و چاه زمزم را از کشته پرکرد تا بگندید و سه هزار کشته پیرامن کعبه افکنده بود، چون قرامطه برفتند و (کذا) ایشان را همانجا بنگندند. (مجمل التواریخ ص 375، از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

آگندن

آگندن
پر کردن انباشتن امتلا، حشو در نهادن آکنه نهادن آکنش نهادن، پوشیدن سطح چیزی بچیزی، غنی کردن آبادان کردن، دفن کردن مدفون ساختن، یاآکندن پهلو. فربه شدن، یاآکندن یال. قوی شدن بزرگ شدن، یاریش بفلفل آکندن، تیز تر کردن غم درد یاخشم بجای تسکین آن
فرهنگ لغت هوشیار

آگندن

آگندن
پر کردن، انباشتن، چیزی را در ظرفی ریختن یا جا دادن که تمام آن را فرا گیرد، آکَندَن، آکَنیدَن، پُر ساختَن
آگندن
فرهنگ فارسی عمید

نگنده

نگنده
آجیده شده (جامه) بخیه کرده (سوزنی)، آنچه در زمین و غیره پنهان کنند دفینه، دفن شده چال شده
فرهنگ لغت هوشیار

نکندن

نکندن
آجیده کردن جامه بخیه کردن سوزنی، دفن کردن در چال گذاشتن جسد مرده: بیست وسوم این ماه قرمطی در مکه رفت و بسیاری از مسلمانان بکشت و چاه زمزم را از کشته پر کرد تا بگندید و سه هزار کشته پیرامن کعبه افکنده بود چون قرامطه برفتند و (کذا) ایشان را همانجا بنگندند
فرهنگ لغت هوشیار

نگنده

نگنده
آجیده شده (جامه)، بخیه کردن (سوزنی)، آن چه در زمین و غیره پنهان کنند، دفینه، دفن شده، حال شده
نگنده
فرهنگ فارسی معین