جدول جو
جدول جو

معنی نکته دانی

نکته دانی
دانستن مفاهیم دقیق و باریک
تصویری از نکته دانی
تصویر نکته دانی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با نکته دانی

نکته دانی

نکته دانی
در امری دقت و باریک بینی کردن، مراقبت از امور جزئی، کنجکاوی، هوشیاری
باریک بینی، موشِکافی، خُرده بینی، خُرده کاری، خُرده شِناسی، خُرده گیری، خُرده دانی، نازُک بینی، نازُک اَندیشی، نُکته سَنجی، ژَرف یابی، ژَرف بینی، ژَرف نِگَری، غَوررَسی، مُداقَّه، تَدقیق، تَعَمُّق
نکته دانی
فرهنگ فارسی عمید

نکته دانی

نکته دانی
عمل نکته دان. فراست. هوشمندی. زیرکی. نکته دان بودن. رجوع به نکته دان شود: دیباچۀ مجموعۀ نکته دانی. (حبیب السیر ج 3 ص 1). و به نیزۀخطی قلم اقلیم نکته دانی بگرفت. (حبیب السیر ص 123)
لغت نامه دهخدا

نکته دان

نکته دان
شخص زیرک و بافراست که خوب و بد را تمیز بدهد، نکته شناس
نکته دان
فرهنگ فارسی عمید

نکته دان

نکته دان
کسی که دارای تمیز باشد و خوب و بد را از هم جدا کند و بافراست باشد. (ناظم الاطباء). آنکه نکته های باریک و لطیف داند و درک کند. (فرهنگ فارسی معین). که درک کنایه و ایما و اشاره کند:
ملک باراستی باید ملک با داد و دین شاید
ملک باید که اندر هر طریقی نکته دان باشد.
فرخی.
به گاه هجو مرا فحش گفتن آیین نیست
که همچو من به ادب کلک نکته دان من است.
خاقانی.
زآن یار دلنوازم شکری است با شکایت
گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت.
حافظ.
بر بساط نکته دانان خودفروشی شرط نیست
یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموش.
حافظ.
گفتم به نقطۀ دهنت خود که برد راه
گفت این حکایتی است که بانکته دان کنند.
حافظ.
اگر روی سخن در نکته دانی است
زبان رمز و ایما خوش نشانی است.
وحشی
لغت نامه دهخدا