جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نک

نک

نک
مخفف اینک، اکنون، حالا فرانسوی گردنال زبانزد زمینشناسی اینک اکنون، بل بلکه: بل انتم قوم عادون نک شما گروهی اید ستمکاران. توضیح درین نسخه این کلمه بدین معنی مکرر آمده. نوک منقار: نک طاوسکان و طاوسان گاه خوردن شده بزمین بوسان. (خسرو دهلوی. رشیدی)
فرهنگ لغت هوشیار

نک

نک
منقار مرغان. (برهان قاطع) (آنندراج). منقار مرغ. (ناظم الاطباء). مخفف نوک یعنی منقار است. (انجمن آرا). نوک. منقار. (یادداشت مؤلف) :
نک طاووسکان و طاووسان
گاه خوردن شده زمین بوسان.
امیرخسرو (از انجمن آرا).
رجوع به نوک شود، تیزی سر و آخر هر چیزی. تُک. تیزه. نوک. (یادداشت مؤلف) : نک قلم. نک شمشیر. رجوع به نوک شود.
- نک کوه، ذروه و قلۀ آن. (یادداشت مؤلف). رجوع به نوک شود
لغت نامه دهخدا

نک

نک
زاج و زمه را گویند وآن چیزی است شبیه به نمک. (برهان قاطع) (آنندراج). زاک. زاغ. شب ّ. زمچ. زمه. (یادداشت مؤلف). مصحف زک است. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). رجوع به زک شود
لغت نامه دهخدا