جدول جو
جدول جو

معنی نقیع

نقیع((نَ))
چاه بسیار آب، آب ایستاده، آب سرد و گوارا، آب میوه خشک که آن را خیسانیده باشند، شیر خالص، ماست، بانگ و فریاد، شرابی که از مویز سازند
تصویری از نقیع
تصویر نقیع
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با نقیع

نقیع

نقیع
آب آلو آب آلبالو آب مویز، آب گوارا، شیر ناب و سرد، بانگ فریاد چاه بسیار آب، آب ایستاده، آب سرد و گوارا، آب میوه خشک که آنرا خیسانیده باشند: نقیع آلو، شیر خالص، ماست، بانگ و فریاد، شرابی که از مویز سازند
فرهنگ لغت هوشیار

نقیع

نقیع
آب ایستادۀخوشگوار و آب شیرین خنک، یا آب نه شور و نه خوش. (منتهی الارب) (آنندراج). آب عذب سرد و گفته اند آب مشروب. (از اقرب الموارد) ، چاه بسیارآب. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج، انقعه، شراب که ازمویز سازند. (مهذب الاسماء). شراب مویز. (دهار). شراب مویز یا آب خرما و مویز و دیگر میوه ها که تر نهاده باشند. (منتهی الارب) (آنندراج). شرابی که از مویز سازند به وسیلۀ خیساندن مویز در آب بدون طبخ آن، آب میوه های خشک خیسانده و داروهای آب ترنهاده. خیسانده. (یادداشت مؤلف) : زردآلو و نقیع آن عرق را و دهان را خوشبوی کند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و آن را که سردی غالب بود ماءالاصول و نقیع حلبه... سود دارد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) ، دارو که در آب آغارند. نقوع. (یادداشت مؤلف) (از مهذب الاسماء) ، شیر بی آمیغ که سرد کنند و خورند، حوض که در آن خرما تر نهند. (منتهی الارب) (آنندراج). آبی که در آن مویز و یا خرما و جز آن خیسانیده باشند. (ناظم الاطباء) ، بانگ و فریاد. (منتهی الارب) (آنندراج). صراخ. (اقرب الموارد) ، مردی که مادرش از قوم دیگر باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، سم ّ نقیع، محض. خالص. قاتل. کشنده. (از یادداشت مؤلف) ، دواء نقیع، داروی خیسانیده در آب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

بقیع

بقیع
نام قبرستان مقدس در مدینه منوره میباشد، جائی که در آنجا درختان گوناگون از هر نوع باشد
فرهنگ لغت هوشیار

نقیر

نقیر
صوت، بانگ، کنده کاری در سنگ یا چوب، فرورفتگی یا شکاف روی هستۀ خرما، اصل و تبار مرد، کم
نقیر و قطمیر: کم و بیش، کنایه از همه چیز، کنایه از همراه با تفضیل
نقیر
فرهنگ فارسی عمید