معنی نقوش
نقوش
((نُ))
جمع نقش
تصویر نقوش
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با نقوش
نقوش
نقوش
نقش ها، تصویرها، شکل ها، کاراکترها، کارکردها، جمعِ واژۀ نقش
فرهنگ فارسی عمید
نقوش
نقوش
جمع نقش، نگاره ها جمع نقش
فرهنگ لغت هوشیار
نقوش
نقوش
جَمعِ واژۀ نَقْش. رجوع به نَقْش شود
لغت نامه دهخدا
نقوش
نقوش
قسمی از گلبن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
آقوش
آقوش
درندگان سباع از شیر ببر پلنگ یوز و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
نقاش
نقاش
نگارگر
فرهنگ واژه فارسی سره
منقوش
منقوش
برنگاریده، نگارین
فرهنگ واژه فارسی سره
منقوش
منقوش
نگاشته، نقش و نگار شده، نقش کرده
فرهنگ فارسی عمید
نقوع
نقوع
آنچه در آب بخیسانند، آب گوارا و سرد
فرهنگ فارسی عمید