مقابلِ نسیه، ویژگی خریدی که پول آن فی الحال داده شود، ظاهر ساختن عیوب یا محاسن کلام، جمع نقود، پول و بها، جدا کردن پول خوب از بد، سره کردن نقد حال: زبان حال، سخن یا قصه که مناسب حال گوینده یا شنونده باشد، حسب حال
بطی ءالشباب قلیل اللحم. (اقرب الموارد) (متن اللغه). نُقد. (منتهی الارب) (آنندراج). کودک کم نیروی نزار که دیر به برنائی رسد. (یادداشت مؤلف). نیز رجوع به نُقد شود