معنی نغز - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با نغز
نغز
- نغز
- هر چیز عجیب و بدیع که دیدنش خوشایند باشد، خوب، نیکو، لطیف، بدیع
فرهنگ فارسی عمید
نغز
- نغز
- برآغالیدن قوم را و تباهی افکندن بین قومی. (از منتهی الارب) (از متن اللغه) (از ناظم الاطباء) (از المنجد) (از اقرب الموارد). نزغ. (اقرب الموارد). لغتی است در نزغ. (از متن اللغه). رجوع به نَزغ شود، نرم مالیدن کودک را. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). دغدغه. (از منتهی الارب) (المنجد) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
سغز
- سغز
- این واژه ای پارسی را به نادرست سقز می نویسند سغز (غندرون در گویش سپاهانی و آدامس درگویش تهرانی)، سغز شهری است در کردستان
فرهنگ لغت هوشیار