جدول جو
جدول جو

معنی نعل ریختن

نعل ریختن((نَ. تَ))
کنایه از تند و باشتاب دویدن
تصویری از نعل ریختن
تصویر نعل ریختن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با نعل ریختن

نعل ریختن

نعل ریختن
سخت دویدن. نعل افکندن. نعل انداختن:
زید را اکنون نیابی کو گریخت
جست از صف نعال و نعل ریخت.
مولوی.
، واماندن به علت دویدن و تاختن. خسته و مانده شدن و بجای منظور نرسیدن:
حاجتش نبود به سوی کُه گریخت
کز پی اش کرۀفلک صد نعل ریخت.
مولوی
لغت نامه دهخدا

نمک ریختن

نمک ریختن
نمک پاشیدن. نمک بر چیزی افشاندن. در غذا نمک کردن:
به کام باده کشان تا حلاوتی بخشد
ز خندۀ تو نمک بر کباب خواهم ریخت.
علی خراسانی (از آنندراج).
، در تداول، کنایه از بی مزگی کردن. مزاح و شوخی خارج از ادب کردن
لغت نامه دهخدا