جدول جو
جدول جو

معنی نعل بند

نعل بند((نَ. بَ))
کسی که چهارپایان را نعل کند
تصویری از نعل بند
تصویر نعل بند
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با نعل بند

نخل بند

نخل بند
کسی که از موم یا کاغذ گل و درخت مصنوعی درست کند، برای مِثال همه نخل بندان بخایند دست / ز حیرت که نخلی چنین، کس نبست (سعدی۱ - ۱۷۴)
نخل بند
فرهنگ فارسی عمید

نخل بند

نخل بند
کسی که از موم یا کاغذ، درخت یا گل مصنوعی درست می کند
نخل بند
فرهنگ فارسی معین

نقل بند

نقل بند
جمعکننده قصه ها و افسانه ها. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

نعلبند

نعلبند
دهی است از دهستان چایپارۀ بخش قره ضیاءالدین شهرستان خوی، در 8هزارگزی شمال قره ضیاءالدین واقع است و دارای 730 تن سکنه است. آبش از قنات تأمین می شود. محصولش غلات، شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

نعلبند

نعلبند
آنکه نعل بر سم ستور بندد. (یادداشت مؤلف) :
ز سمش همی در کف نعلبند
شکسته شود پتک های گران.
مسعودسعد.
لاشه چون سم فکند کس نبرد
منت نعلبند یا بیطار.
خاقانی.
شبی نعلبندی و پالانگری
حق خویشتن خواستند از خری.
نظامی.
با نعلبند پسری سرخوش بود. (گلستان سعدی).
- امثال:
مثل شتری که نعلبندش را نگاه می کند، با کینه و نفرت کسی را می نگرد
لغت نامه دهخدا