جدول جو
جدول جو

معنی نظیم

نظیم((نَ ظِ))
به رشته کشیده شده، به نظم درآورده شده (شعر)
تصویری از نظیم
تصویر نظیم
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با نظیم

نظیم

نظیم
راه در کوه که در وی آبگیرها نزدیک با هم باشند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، کوهی که درآن غدیرهای پیوستۀ نزدیک به هم باشد. (از اقرب الموارد) ، گو که نهال خرما در آن به یک رسته نشانده باشند. (منتهی الارب) (آنندراج). گودی که در آن نهال خرمابن به یک رسته نشانده باشند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، مروارید به رشته درکشیده. (ناظم الاطباء). لؤلؤ به رشته کشیده و جز آن. (از متن اللغه) :
ملکا خسروا خداوندا
یک سخن گویمت چو دُرِّ نظیم.
(از تاریخ بیهقی ص 388).
، انجمن نیک آراسته شده. (ناظم الاطباء) ، منظوم از شعر و جز آن. (از المنجد) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

نظام

نظام
مجموعه قوانین یا قواعد یا سنن یا نوامیسی که قوام و انتظام چیزی بر آنها نهاده شده است
نظام
فرهنگ نامهای ایرانی

نسیم

نسیم
باد ملایم، باد خنک، بوی خوش، نصرت نکیسا، نوازنده و خواننده دربار خسرو پرویز ساسانی، باد بسیار آرام
نسیم
فرهنگ نامهای ایرانی