جدول جو
جدول جو

معنی نظمیه

نظمیه((نَ یُِ))
گرفته شده از عربی، در گذشته به اداره انتظامی و شهربانی گفته می شود
تصویری از نظمیه
تصویر نظمیه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با نظمیه

نظمیه

نظمیه
شهربانی، اداره ای تابع وزارت کشور که وظیفۀ آن حفظ امنیت شهر و تعقیب بزه کاران بوده، نظمیه
نظمیه
فرهنگ فارسی عمید

نظمیه

نظمیه
سابقاً به ادارۀ شهربانی گفته می شد و فرهنگستان کلمه شهربانی را به جای آن وضع کرد. رجوع به شهربانی شود
لغت نامه دهخدا

نظمیه

نظمیه
دهی است از دهستان رودبار بخش کهنوج شهرستان جیرفت، در 2هزارگزی شمال کهنوج، در جلگۀ گرمسیری واقع است و 150 تن سکنه دارد. آبش از قنات تأمین می شود. محصولش خرما و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

نظریه

نظریه
قضیه ای که برای اثبات صحت آن محتاج به برهان و دلیل باشد، رای، اندیشه، عقیده، تئوری، حدس، گمان
نظریه
فرهنگ فارسی عمید

نامیه

نامیه
نامیه در فارسی مونث نامی بالنده کوالیده، آفریده، رویشی رستنی مونث نامی بالنده نموکننده: (این ساعت دراین فصل... نامه زوال نامیه خواندن گیرند، { آفرینش خدای خلق خدای، نبات رستنی رویشی. یا قوت (قوه) نامیه. یا روح نامیه. یانفس نامیه
فرهنگ لغت هوشیار