جدول جو
جدول جو

معنی نظر دادن

نظر دادن((~. دَ))
اظهار عقیده کردن، عقیده خود را بیان کردن
تصویری از نظر دادن
تصویر نظر دادن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با نظر دادن

نظر دادن

نظر دادن
رای دادن راهنمایی کردن، وا گذاشتن چشم پوشیدن اظهار نظر کردن عقیده خود را درباره مسئله ای بیان کردن، مهلت دادن واگذاشتن: سلطان بسخن او التفات نکرد و فرمود که من ایشان را نظر ندهم
فرهنگ لغت هوشیار

نظر دادن

نظر دادن
رای خود اظهار کردن. (یادداشت مؤلف). اظهار نظر کردن. ابراز عقیده کردن، تخفیف دادن در خراج: سلطان به سخن او التفات نکرد و فرمود که من ایشان را (سلجوقیان را) نظر ندهم که مرا از امثال ایشان اندیشه تواند بود. (راحهالصدور راوندی). نظر خواست از خراج سیستان و موفق نظر بداد هزارهزار درم. (تاریخ سیستان). رجوع به نظر شود
لغت نامه دهخدا

نظم دادن

نظم دادن
آراستن. مرتب کردن. انتظام دادن:
انصاف تو مصری است که در رستۀ او دیو
نظم از جهت محتسبی داده دکان را.
انوری.
، پیوستن. نظم کردن. به شعر درآوردن:
سخن را سهل باشد نظم دادن
بباید لیک بر نظم ایستادن.
نظامی
لغت نامه دهخدا

نشر دادن

نشر دادن
منتشر کردن. انتشار دادن. پراکندن. پخش کردن. رجوع به نشر شود
لغت نامه دهخدا