جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نظایر

نظایر

نظایر
جمع نظیره مانندها مانندگان: و نظایر این ماثر از سعادت بندگان آستان سلطنت آشیان بدیع نیست. توضیح در فارسی جمع نظیر هم آید
فرهنگ لغت هوشیار

نظایر

نظایر
نظیره ها، آثاری که در تقلید از اثر شاعر یا نویسنده های دیگری سروده یا نوشته می شود، جمعِ واژۀ نظیره
نظایر
فرهنگ فارسی عمید

نظایر

نظایر
جَمعِ واژۀ نظیره، به معنی مثل و مانند و نظیر: هرگاه که دو دوست به مداخلت شریری مبتلا گردند هر آینه میان ایشان جدائی افتد و از نظایر و اخوات آن حکایت شیر است و گاو. (کلیله و دمنه). رجوع به نظائر شود، افاضل. اماثل. اخیار. (یادداشت مؤلف). رجوع به نظائر شود
لغت نامه دهخدا

نبایر

نبایر
از ساخته های فارسی گویان رمن بندی به شیوه تازی از واژه پارسی نبیرگان جمع نبیره (بسیاق عربی) : وچون شاهزاده درشیروان قراروآرام گرفت میرزا برهان نامی ازنبایرسلاطین شیروان - که در میانه جماعت قساق میبود ... - بشیروان آمده. . توضیح نبایرجمع} نبیره {کلمه ایست که ازماده فارسی بصیغه عربی ساخته اند
فرهنگ لغت هوشیار

نوایر

نوایر
جمع نایره (نائره) : آتشها: ونوایر حقد و کینه در سینه های ایشان منطفی گردد
فرهنگ لغت هوشیار

نوایر

نوایر
نایره ها، آتشهای برافروخته، کنایه از فتنه های برپاشده، کنایه از کینه ها و دشمنی ها، جمعِ واژۀ نایره
نوایر
فرهنگ فارسی عمید

حظایر

حظایر
جَمعِ واژۀ حظیره. حظائر. جایها که درآن خرما خشک کنند. محوطه ها که از چوب و نی سازند
لغت نامه دهخدا