مدنظر. منظور خاطر. مقابل چشم. (غیاث اللغات) (از آنندراج). نصب العین، معمولاً به فتح اول خوانده میشود ولی در اصل به ضم است و بعضی ها در صحت فتح تردید کرده اند، با این حال در این بیت خاقانی گوید: فقر کن نصب عین و پیش خسان رفع قصه مکن نه وقت جر است به قرینۀ ’رفع’ و ’جر’ آن را مفتوح باید خواند. (از نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز). - نصب العین قرار دادن، در نظر داشتن. پیش چشم داشتن. فراموش نکردن. - نصب العین کردن، پیش چشم کردن. در نظر داشتن
یک از نه دروازۀ بیت المقدس:... و در پهنای مسجد دریست مشرقی که آنرا باب العین گویند که چون از این در بیرون روند و بنشیبی فروروند آنجا چشمۀ سلوان است. (سفرنامۀ ناصرخسرو چ برلین ص 39)