معنی نصایح - فرهنگ فارسی معین
معنی نصایح
- نصایح((نَ یِ))
- جمع نصیحت، پندها، اندرزها
تصویر نصایح
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با نصایح
نصایح
- نصایح
- پند. پندها و اندرزها. (ناظم الاطباء). نصائح. رجوع به نَصائِح شود
لغت نامه دهخدا
نصائح
- نصائح
- نصایح در فارسی، جمع نصیحه، پند ها جمع نصیحت پندها اندرز ها: در مجالس متعدد به مصقل مواعظ و نصایح زنگ کربت و ملال از مرات ضمیر منیر می زدودند
فرهنگ لغت هوشیار
تصایح
- تصایح
- بر یکدیگر بانگ زدن. (زوزنی). یکدیگر را آواز دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، کفتن نیام شمشیر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تشقق غلاف شمشیر. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
نوایح
- نوایح
- زنان نوحه گر. جَمعِ واژۀ نایحه. رجوع به نایحه و نائحه شود، جَمعِ واژۀ نَیِّحه. (آنندراج). رجوع به نیحه شود
لغت نامه دهخدا
نصائح
- نصائح
- جَمعِ واژۀ نصیحه. رجوع به نصیحه و نصایح شود
لغت نامه دهخدا
نصایر
- نصایر
- نصائر. رجوع به نصائر شود: و داعی نصایر جهاد سوی مملکت آن مخاذیل ندای... درداد. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا