جدول جو
جدول جو

معنی نشوه

نشوه((نَ وَ یا وِ))
سرخوش شدن و نشأه یافتن به وسیله استعمال مواد مخدر، سرخوشی و نشأه
تصویری از نشوه
تصویر نشوه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با نشوه

نشوه

نشوه
بوییدن، بو کردن، مست کردن، سرخوشی از می، سکر، مستی، اول مستی
نشوه
فرهنگ فارسی عمید

نشوه

نشوه
نشوت و نشوه در فارسی مستی سرمستی، بوی یافتن، آگاهی سرخوش شدن و نشاه یافتن بوسیله استعمال مواد مخدر، سرخوشی و نشاه: باشد کچلی نهان به فرقت چون نشوه که مضمر است در بنگ. (ایرج میرزا. چا. دکترمحجوب 29)
فرهنگ لغت هوشیار

نشوه

نشوه
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان ساوه در 33 هزارگزی ساوه در جلگۀ سردسیری واقع است و 264 تن سکنه دارد، آبش از قنات، محصولش غلات و سیب زمینی و بنشن و میوه ها، شغل اهالی زراعت و گله داری و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

نشوه

نشوه
بوی کردن چیزی را. (از منتهی الارب). بوی کردن خوشبوی را. (آنندراج). بوییدن چیزی را. (از المنجد) (از اقرب الموارد). نِشوَه. نَشوَه. (معجم متن اللغه) ، مست گردیدن. (آنندراج) (از المنجد) (از اقرب الموارد). نَشوَه. نِشوَه. (آنندراج) (المنجد) (اقرب الموارد). نَشْوْ. (المنجد) (اقرب الموارد) ، دانستن خبری را و بررسیدن آن را. (از منتهی الارب) (آنندراج). تخبر و تحقیق از منشاء خبر و دانستن آن را. (از المنجد) (از اقرب الموارد). تفحص در اخبار و گیرندۀ خبر و آگاهی واطلاع. (ناظم الاطباء). نِشوَه. نَشوَه. (المنجد) (منتهی الارب) ، نشو. رجوع به نَشْوْ شود
لغت نامه دهخدا

رشوه

رشوه
هر چیزی که به کسی دهند تا کاری بر خلاف وظیفه خود انجام دهد یا حق کسی را ضایع کند
فرهنگ لغت هوشیار