جدول جو
جدول جو

معنی نشلیدن

نشلیدن((نَ دَ))
آویختن و آویزان کردن، تشبث، چنگ زدن در چیزی
تصویری از نشلیدن
تصویر نشلیدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با نشلیدن

نشلیدن

نشلیدن
چنگ درزدن و درآویختن به چیزی، آویختن، برای مِثال گر تو خواهیش وگرنه به تو اندر نشلد / زر او چون به در خانۀ او برگذری (فرخی - ۳۹۹ حاشیه)
نشلیدن
فرهنگ فارسی عمید

نشلیدن

نشلیدن
چنگ در زدن در آویختن بچیزی تشبث کردن: گر تو خواهیش و گرنه (خواهی واگرنه) بتواند اندر نشلد زر او چون بدرخانه او برگذری... (فرخی. عبد. 401) توضیح جهانگیری همین بیت را برای فعل فوق شاهد آورده اما سروری گوید: در موید (الفضلا) و نسخه میرزا (ابراهیم) بمعنی دو چیز باشد که بریکدیگر دوزند
فرهنگ لغت هوشیار

نشلیدن

نشلیدن
از: نشل + یدن پسوند مصدری). چنگ درزدن ودرآویختن بود به چیزی. و آن را به تازی تشبث گویند. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین نقل از جهانگیری). گرفتن. آویختن. (از برهان قاطع، ذیل نشل) :
گر تو خواهیش و گر نه به تو اندر نشلد
زر او چون به در خانه او برگذری.
فرخی (از حاشیۀ برهان).
گرت پاید که بگذری ز سها
دست خود در رکاب شاه نشل.
شمس فخری.
، آویختن. آویزان کردن، به دست گرفتن و به زور گرفتن. (ناظم الاطباء)، دو چیز را با هم دوختن و چسباندن و کوبیدن. (از برهان قاطع، ذیل نشل). سروری گوید: در مؤید (الفضلا) و نسخۀ میرزا (ابراهیم) به معنی دو چیز باشد که بر یکدیگر دوزند. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا

نالیدن

نالیدن
ناله کردن فریادوفغان کردن: نبینید خویشان و پیوستگان نبینید نالیدن خستگان، شکایت کردن گله کردن: (ازکوتاهی عمرمی نالی ک،) دعا کردن بازاری تضرع کردن: چندان دعاکن درنهان چندان بنال اندرشبان کز گنبد هفت آسمان درگوش توآید صدا. (دیوان کبیر. 6: 1)، نغمه محزون سردادن ظوازحزن انگیز خواندن: طرفه مرغان بردرخت دین همی نالندزار اندرآن گلزار جانت را نوای زار کو ک یانالیدن موسیقی. بترنم درآمدن آن نواخته شدن آن: زنالیدن بوق و بانگ وسرود هوا گشت از آوازبی تار وپود، بانگ برداشتن خروشیدن: (واگرهیچ چیزی آلوده برآن ریگ افکنند بنالد چنانکه رعد بنالد -6) تظلم کردن دادخواهی کردن: (و هرکس که پیش خواجه بزرگ رفت وبنالید جواب آن بودکه کارسلطان وعارض است ومرا درین باب سخنی نیست،) رنجیدن، مریض شدنبیمارشدن: (مسکین این فال بز دور است آمد و دیگر روزبنالیدوشب گذشته شدو آنجا دفن کردند)
فرهنگ لغت هوشیار