جدول جو
جدول جو

معنی نشگون

نشگون((نِ))
نیشگون، گرفتن و فشار دادن پوست و گوشت بدن با دو سر انگشت، نشکنج
تصویری از نشگون
تصویر نشگون
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با نشگون

نشگون

نشگون
وِشگون، عمل گرفتن و فشار دادن پوست و گوشت بدن کسی با دو سر انگشت
نِشگُنج، اِشکُنج، نَخجَل، نَخچَل، نَخجیل، نیلَک
نشگون
فرهنگ فارسی عمید

نشگون

نشگون
عمل گرفتن عضوی از بدن با دو سر انگشت یا دو سر ناخن دست چنانکه بدرد آید: آن صنم را ز گاز و ز نشکنج تن بنفشه شد و دو لب نارنج. (عنصری. لفااق. 56)
فرهنگ لغت هوشیار

نشگون

نشگون
قرص. قرض. وشگون. نشکون. نشکنج. نخجل. رنج رساندن به کسی با فشردن قسمتی ازگوشت تن او میان ابهام و سبابه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

وشگون

وشگون
عمل گرفتن و فشار دادن پوست و گوشت بدن کسی با دو سر انگشت
نِشگون، نِشگُنج، اِشکُنج، نَخجَل، نَخچَل، نَخجیل، نیلَک
وشگون
فرهنگ فارسی عمید

نشکون

نشکون
عمل گرفتن عضوی از بدن با دو سر انگشت یا دو سر ناخن دست چنانکه بدرد آید: آن صنم را ز گاز و ز نشکنج تن بنفشه شد و دو لب نارنج. (عنصری. لفااق. 56)
فرهنگ لغت هوشیار

نیشگون

نیشگون
گرفتن و فشار دادن پوست و گوشت بدن با دو انگشت شست و اشاره
نیشگون
فرهنگ فارسی معین

لشگون

لشگون
دهی از دهستان تراکمه بخش کنگان شهرستان بوشهر، واقع در 114هزارگزی جنوب خاوری کنگان، کنار راه فرعی لار به گله دار. جلگه، گرمسیر و مالاریائی و دارای 185 تن سکنه. شیعه، فارسی زبان. آب آن از چاه، محصول آنجا غلات و تنباکو و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

نیشگون

نیشگون
نشگون، نشگنج، (یادداشت مؤلف)، نشکون، وشگون، ویشگون، رجوع به نشگون شود،
- نیشگون گرفتن، نشگون گرفتن، رجوع به نشگون شود
لغت نامه دهخدا