جدول جو
جدول جو

معنی نسیج وحده

نسیج وحده((نَ س وَ دَ))
یکتا، بی همتا، بی مانند
تصویری از نسیج وحده
تصویر نسیج وحده
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با نسیج وحده

نسیج وحده

نسیج وحده
بافته تک بافته بی همانند، مرد تک مرد یگانه یگانه روزگار بافته بی نظیر، مرد یگانه: هر یکی از اینها که بر شمردم در صناعت خویش نسیج وحده بودند و وحید وقت... نسیج وحده که نوحله میدهد هر روز ز کارگاه سخن بارگاه سلطان را. (معزی در مدح مسعود سعد) توضیح (بفتح اول) مصدر است و در مورد مدح و ذم به (ه) اضافه شود
فرهنگ لغت هوشیار

نسیج وحده

نسیج وحده
بی همتا. بی نظیر. بی کفو. واحد عصره. قریع قومه. بی نظیر در علم و جز آن. بی قرین. تک بافت. یگانه روزگار. که قالب نقش او را یک بار به کار برده و سپس شکسته و تباه کرده باشند. (یادداشت مؤلف) :
چراغ گوهر قاضی محمد
نسیج وحده عالم بوالمظفر.
فرخی
لغت نامه دهخدا