کتاب و یا مکتوبی را از روی کتاب و مکتوب دیگر نوشتن. (ناظم الاطباء). استنساخ. نسخه کردن. رونویس کردن: اسیران بدین نسخه دارند کار کز او نسخه برداشت رومی نگار. ظهوری (از آنندراج). رجوع به نسخه شود
بریدن ناخنۀ چشم: یکیت روی ببینم چنانکه خرسی را بگاه ناخنه برداشتن لویشه کنی. ؟ (از لغت نامۀ اسدی ص 479). هر چه در چشم عمر ناخنه بود ناخن قهر تو عیان برداشت. مجیر بیلقانی
ثبت کردن و نوشتن نمره ای که نمودار و شاخص چیزی است، مثلاًدر راهنمائی و رانندگی، شمارۀ اتومبیلی را که راننده اش مرتکب خلافی شده است برای اخذ جریمه ثبت کردن
غریو کردن. فریاد و فغان کردن: به شهر اندرون نعره برداشتند وز آن پس همه شهر بگذاشتند. فردوسی. سپه یکسره نعره برداشتند سنان ها به ابر اندر افراشتند. فردوسی. سوی پهلوان روی برگاشتند وز آن دیدگه نعره برداشتند. فردوسی