جولاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بافنده. چولاه. (از ناظم الاطباء). بافندۀجامه. (غیاث اللغات). جولاهه. (مهذب الاسماء). جامه باف. جولا. حائک. گوفشانه. پای باف. بافکار: عنکبوت آمد آنگاه چو نساجی سر هر تاجی پوشید به دیباجی. منوچهری. گوهر مدح تو را دست هنر نَظّام است حلۀ شکر تورا طبع خِرَد نساج است. مسعودسعد. نساج نسبتم که صناعات فکر من الا ز تار و پود خِرَد جامه تن نیند. خاقانی. ، در اصل لغت بافنده است و بر شوی مال برخلاف موضوع له اطلاق کنند. (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی) ، زره گر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). زراد، دروغگوی سخن ساز. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). چاپچی