جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نژیدن

نژیدن

نژیدن
کشیدن. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا). بیرون کشیدن. (فرهنگ نظام) (از جهانگیری). بیرون آوردن. (از ناظم الاطباء). این کلمه به صورت نزیدن و تریدن و نژیدن در برهان قاطع آمده است. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا

نویدن

نویدن
لرزیدن، جنبیدن
زاری کردن، نالیدن، برای مِثال کنون زود پیرایه بگشای و رو / به پیش پدر رو به زاری بنو (فردوسی - ۱/۲۲۰)
نویدن
فرهنگ فارسی عمید

غژیدن

غژیدن
خود را روی زمین کشیدن، نشسته روی زمین خزیدن، برای مِثال گر تو باشی راست ور باشی تو کژ / پیشتر می غژ بدو واپس مغژ (مولوی - ۲۴۳)، باز حس کژ نبیند غیر کژ/ خواه کژ غژ پیش او یا راست غژ (مولوی - ۶۱۵)، بر روی هم افتادن دو چیز، برای مِثال زاغ بیا بان گزید، خود به بیابان سزید / باد به گُل بر وزید، گُل به گِل اندر غژید (کسائی - ۳۳)
غژیدن
فرهنگ فارسی عمید

آژیدن

آژیدن
آجیدن، فروکردن سوزن یا درفش یا نشتر در چیزی، بخیه زدن، سوزن زدن، سوراخ کردن، دندانه دار ساختن سطح چیزی، مثل دندانه ها و ناهمواری های سوهان یا سطح سنگ آسیا، آجدن، آزدن، آزندن، آزیدن، آژدن
آژیدن
فرهنگ فارسی عمید

غژیدن

غژیدن
نشسته راه رفتن چنانکه کودکان و مردم شل و زمین گیر روند خزیدن، برهم نشستن دو چیز بهم چسبیدن، طبقه طبقه روی هم گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار