معنی نزغ
نزغ
((نَ))
سیلی زدن، با نیزه زدن، عیب کسی را گفتن
تصویر نزغ
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با نزغ
نزغ
نزغ
طعنه زدن، بزشتی یاد کردن از کسی
فرهنگ لغت هوشیار
نغز
نغز
جالب
فرهنگ واژه فارسی سره
بزغ
بزغ
برآمدن آفتاب
فرهنگ لغت هوشیار
آزغ
آزغ
آنچه از شاخه های درخت خرما و تاک انگور و درختان دیگر ببرند
فرهنگ لغت هوشیار
رزغ
رزغ
پای در گل، گرفتار
فرهنگ لغت هوشیار
چزغ
چزغ
خارپشت
فرهنگ لغت هوشیار
نزف
نزف
کشیدن آب چاه تا خشک شود، در پزشکی گرفتن خون از بدن به وسیلۀ فصد یا حجامت
فرهنگ فارسی عمید
نزع
نزع
کندن چیزی از جایی، جان کندن، جان دادن
فرهنگ فارسی عمید
نزد
نزد
پیش، پیش کسی، در کنار یا برابر کسی، در نظرِ
فرهنگ فارسی عمید