جدول جو
جدول جو

معنی نزدیکی کردن

نزدیکی کردن((~. کَ دَ))
هم بستر شدن، جماع کردن
تصویری از نزدیکی کردن
تصویر نزدیکی کردن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با نزدیکی کردن

نزدیکی کردن

نزدیکی کردن
آرامش. مباضعه. بضاع. بضع. وقاع. مواقعه. مقاربت. جماع. مجامعت. مباشرت. آرامیدن با زن. آسودن با زن: بزرگان چون با زنی نزدیکی خواستندی کردن کمر زرین بر میان بستندی... و گفتندی... فرزند دلاور آید. (نوروزنامه)
لغت نامه دهخدا

نزدیک کردن

نزدیک کردن
قریب کردن بجوارکسی یاچیزی بودن، مقرب گردانیدن
نزدیک کردن
فرهنگ لغت هوشیار

نزدیک کردن

نزدیک کردن
تقریب. ادناء. استدناء. پیش آوردن:
گوش را نزدیک کن کآن دور نیست
لیک نقل آن به تو دستور نیست.
مولوی.
، تقرب دادن: باید که جَلد باشی اندر کارها که من آگاهم از طاعت و تو را نزدیک کنم و برکشم و نیکوئی فرمایم. (ترجمه طبری بلعمی)
لغت نامه دهخدا

مزدکی کردن

مزدکی کردن
مانند مزدک رفتار کردن (در بر انگیختن فتنه) : خصم ار بزرجمهری یا مزدکی کند تایید میر باد که حرز امان ماست مارا چه باک مزدک و بیم بزرجمهر چون کیقباد قادر و نوشین روان ماست. (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار

نزدیک کرده

نزدیک کرده
مقرب خاص درگاه، جمع نزدیک کردگان نام اومسیح عیسی پسرمریم روی شناس با آبروی و او از نزدیک کردگانست
فرهنگ لغت هوشیار

نیکی کردن

نیکی کردن
نیکی کردن درخواب، دلیل بزرگواری است در دنیا و رستگاری از عذاب آخرت. محمد بن سیرین
اگر بیند با مردی نیکی کرد و بعد از آن او را خوار داشت، دلیل که درکار ناسپاس بود. اگر بیند نیکی با اهل شرک کرد، دلیل که مال خود را بر کسی صرف کند که نه در دنیا به کار.
فرهنگ جامع تعبیر خواب