گرمی کردن. مهربانی کردن: هزاران لطف کرد و گرمی نمود ابر مهر دوشین فراوان فزود. شمسی (یوسف و زلیخا). فراوان بپرسید و گرمی نمود دلش را بدو مهربانی فزود. شمسی (یوسف و زلیخا). بشد مرد و بسیار گرمی نمود بجا آورید آنچه فرموده بود. شمسی (یوسف و زلیخا). چو آمد برش تنگ برخاست زود فراوان بپرسید و گرمی نمود. اسدی
نرمی و ملایمت نشان دادن. چربی کردن، تواضع و فروتنی نمودن. کرنش نمودن: زمین را ببوسید و چربی نمود برآن مهتران آفرین برفزود. فردوسی. ، رفق و مدارا نمودن، چاپلوسی و زبان بازی نمودن. رجوع به چربی و چربی کردن شود