جدول جو
جدول جو

معنی نرم

نرم((نَ))
لطیف، مقابل زبر، هرچیز کوبیده، صاف، خوشایند و دلنیشن، انعطاف پذیر، مهربان، رئوف، آهسته، آرام
تصویری از نرم
تصویر نرم
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با نرم

نرم

نرم
دارای حالت کوبیده، بیخته و آردمانند، مقابلِ سفت و سخت، ملایم، صاف، هموار، لطیف، کنایه از آهسته و آرام، کنایه از آسان
نرم کردن: کوبیدن چیزی، کنایه از رام کردن
نرم
فرهنگ فارسی عمید

نرم

نرم
جسمی است که بهنگام لمس کردن و تماس گرفتن با آن لطیف و ملایم باشد، مقابل سخت
فرهنگ لغت هوشیار