جدول جو
جدول جو

معنی نرگ

نرگ((نَ))
مهره ای کوچک و مخروطی شکل که در آن گل ها و رگ های بسیار بود و آن را در بیخ دم پلنگ یابند و نرگ پلنگ گویند، حجرالنمر
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با نرگ

نرگ

نرگ
تعدادی از افراد یا اشیا، دسته، گروه، حلقه، مَحفِل، جَرگِه، جَرگ، نَرگِه برای مِثال قابل اهل دل و لایق الفت نَبُوَد / جرگ و نرگی که در او شور محبت نَبُوَد (لغتنامه - جرگ)
نرگ
فرهنگ فارسی عمید

نرگ

نرگ
جرگه. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به نرگه شود، حلقه زدن مردم را گویند به جهت محافظت شکار تا از میان بیرون نرود. (برهان قاطع) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). حلقه زدن لشکر برای شکار. (غیاث اللغات). رده و پره باشد که به جهت شکار زنند تا شکاری بیرون نرود. (فرهنگ خطی از المؤید) ، زور خانه پهلوانان. (غیاث اللغات از شرح گل کشتی)
لغت نامه دهخدا