نخجل نخجل وِشگون، عمل گرفتن و فشار دادن پوست و گوشت بدن کسی با دو سر انگشتنِشگون، نِشگُنج، اِشکُنج، نَخچَل، نَخجیل، نیلَک، برای مِثال نشان نخجل دارم ز دوست بر بازو / رواست باری گر دل ببرد مونس داد (آغاجی - شاعران بی دیوان - ۱۹۱) فرهنگ فارسی عمید