آنکه نرد بازی می کند. آنکه بازی نرد را خوب میداند و نیک بازی می کند. از لغات مولده از آمیزش پارسی با تازی است. (ناظم الاطباء). تخته باز. تخته نردباز. ماهر در بازی نرد. نردباز. که نرد نیکو بازد. صیغۀ مبالغۀ منحوت از نرد: نراد طرب به مهره بازی از دست بنفش کرده ران را. خاقانی. بردم از نراد گیتی یک دو داو اندر سه زخم گرچه از چارآخشیج و پنج حس در ششدرم. خاقانی. تخت نرد ملک را زآن سو که بدخواهان اوست هفت نراد فلک خانه مششدر ساختند. خاقانی. نراد گفت بنشین تا یک ندب نرد بازیم. (سندبادنامه ص 34). - امثال: طاس اگر راست نشیند همه کس نراد است
هر شیء، شخص، دکور یا عملی که در عین حال که معنایی صریح دارد، از اهمیت و معنایی ضمنی نیز برخوردار است. برای مثال سورتمه ای که نام آن رزباد بود، در فیلم همشهری کین (1941- Citizen Kane) ساخته ارسن ولز. این سورتمه نمادی از کودکی و معصومیت شخصیت اصلی فیلم بود.