نادیده. ندیده. نوکیسه. تازه به عرصه رسیده. رجوع به ندیده و نیز رجوع به ندیدبدید شود، (مص مرخم منفی، اِسم مَصدَر، ندیدن. مقابل دید به معنی دیدن، انکار. عدم قبول. عدم رغبت. بی عنایتی. (یادداشت مؤلف). - چشم ندیدش به کسی افتاده است، چشم دیدن او را ندارد