جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ندی

ندی

ندی
شبنم ژاله، باران، بخشش نیکی، جوانمردی، تری، خاک تر تر نمناک، انجمن، باشگاه دگر گشته ندا بنگرید به ندا تری روز. نم، باران، خاک نمناک، آنچه که موجب خوشبویی گردد مانند بخور. نداء
فرهنگ لغت هوشیار

ندی

ندی
بانگ، آواز، برای مِثال از گنبد فلک ندی آمد به جسم او / کای گنبد تو کعبۀ حاجت روای خاک (خاقانی - ۲۳۸)
ندی
فرهنگ فارسی عمید

ندی

ندی
ممالۀ نداء است. رجوع به ندا و نداء شود:
تنم به مهر اسیر است و دل به عشق فدی
همی به گوش من آید ز لفظ عشق ندی.
ادیب صابر.
اگر مرا ندی ارجعی رسد امروز
وگر بشارت لاتقنطوا رسد فردا.
خاقانی.
عارفان نظری را فری اینجا خوانند
هاتفان سحری را ندی اینجا شنوند.
خاقانی.
از گنبد فلک ندی آمد به گوش او
کای گنبد تو کعبۀ حاجت روای خاک.
خاقانی.
جان پروانه همی دارد ندی
کای دریغا صدهزارم پر بدی.
مولوی.
قوتی و راحتی و مسندی
در میان جان فتادش زآن ندی.
مولوی
لغت نامه دهخدا

ندی

ندی
تر. نمناک. (منتهی الارب) (آنندراج) (از المنجد). نَدی ّ. (المنجد) ، مردسخی. (منتهی الارب) (آنندراج) ، ندی الکف، سخی و جوانمرد. (اقرب الموارد) (المنجد). نَدی ّ
لغت نامه دهخدا

ندی

ندی
ده کوچکی است از دهستان بهارباد بخش بافق شهرستان یزد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا