معنی نخله - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با نخله
نخله
- نخله
- نخل، از درختان گرمسیری با تنۀ استوانه ای و بی شاخه و برگ های بزرگ و دارای بریدگی های عمیق، درخت خرما
فرهنگ فارسی عمید
نخله
- نخله
- نخله در فارسی یک کویک خرما بن نخ نما پارچه یافرشی که براثراستعمال متمادی تاروپودش آشکارشده: (یقه لباسش نخ نماشده قالی نخ نما)
فرهنگ لغت هوشیار
نخله
- نخله
- خرمابن. (ناظم الاطباء). رجوع به نخله شود، عصای مسافر، کفش. پاپوش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نخله
- نخله
- درخت خرما. (دهار) (کنزاللغات). یک خرمابن. (ترجمان علامۀ جرجانی). یک درخت خرما. (غیاث اللغات). واحد نخل است. رجوع به نخل شود
لغت نامه دهخدا
نخله
- نخله
- ذوالَ نخله، لقب مسیح بن مریم علیهاالسلام. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
نخله
- نخله
- یوم الَ نخله، روزی (جنگی) از روزهای فجار است، و فجار جایگاهی است میان مکه و طایف. (از مجمعالامثال میدانی).
لغت نامه دهخدا