معنی نخاله نخاله((نُ لِ)) هرآنچه که بعد از الک کردن در الک باقی می ماند، هر چیز بیهوده و به درد نخور، بدجنس، ناتو، حقه باز تصویر نخاله فرهنگ فارسی معین
نخاله نخاله بی ادب، جاهل، ضایعات مصالح ساختمانی، کالای نامرغوب، آنچه پس از الک کردن در غربال باقی می ماند فرهنگ فارسی عمید
نخکله نخکله گردویی که پوست سخت داشته باشد، برای مِثال گرچه سختی چو نخلکه مغزت / جمله بیرون کنم به چاره گری (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۹۰) فرهنگ فارسی عمید