جدول جو
جدول جو

معنی نجق زدن

نجق زدن((~. زَ دَ))
کسی را به کاری واداشتن
تصویری از نجق زدن
تصویر نجق زدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با نجق زدن

نجق زدن

نجق زدن
نجک زدن وا داشتن، سیخ زدن به ستور فشاردادن نجق بعضوی ازستور برای تند رفتن وی، کسی رابکاری واداشتن
فرهنگ لغت هوشیار

نجاق زدن

نجاق زدن
ناچخ زدن نچک زدن فشاردادن نجق بعضوی ازستور برای تند رفتن وی، کسی رابکاری واداشتن
فرهنگ لغت هوشیار

نطق زدن

نطق زدن
دم زدن چنگ زدن گپ زدن سخن گفتن حرف زدن دم زدن: غلامی که دگر دریا ندیده بود و محنت کشتی نیازموده گریه و زاری در نهاد... غلام را بدریا انداختند. باری چند غوطه خورد و باخر مویش گرفتند... چون بر آمد بگوشه ای بنشست و نطق نزد. اما در نسخه فروغی آمده: چون برآمد بگوشه ای بنشست و قرار یافت: ز وصف حسن تو حافظ چگونه نطق زند که همچو صنع خدایی ورای ادراکی. (حافظ. 324)
فرهنگ لغت هوشیار

نطق زدن

نطق زدن
سخن گفتن. دم زدن. سخنی بر زبان آوردن:
گفته بودم که خود نطق نزنم
خود بر آن عزم چیره کرده یمین.
انوری.
مجد دین سرور و سلطان قضاه اسماعیل
که زدی کلک زبان آورش از شرع نطق
ناف هفته بد و از ماه رجب کاف و الف
که برون رفت از این خانه بی نظم و نسق.
حافظ.
او را هلاک کردند و چون بحکم فرمان بود لشکر و حشم او نطق نزدند و هیچ حرکت نکردند. (المضاف الی بدایعالازمان ص 48). رجوع به نُطق و نُطَق شود
دم زدن. (یادداشت مؤلف) :
ز وصف حسن تو حافظ چگونه نطق زند
که همچو صنع خدائی ورای ادراکی.
حافظ
لغت نامه دهخدا

نق زدن

نق زدن
نادرست نویسی نغ زدن پارسی است تام زدن (گویش گیلکی) بهانه جویی کردن، غرغر کردن، توضیح این لغت اصلا در مورد بهانه گیری کودکان و سر و صدا کردن آنان بکار میرود اما آنرا بر سبیل توسع در مورد بهانه جویی زنان ومردان بزرگ سال و اظهار نارضایی از طرف آنها نیز استعمال میکنند
فرهنگ لغت هوشیار