جدول جو
جدول جو

معنی نبق

نبق((نَ))
میوه درخت کنار را گویند که برگ هایش را خشک کرده پس از کوبیدن به نام سدر جهت شستشوی بدن بکار می برند
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با نبق

نبق

نبق
میوه کنار، نوشتن میوه درخت کنارراگویندکه برگهایش راخشک کرده پس ازکوبیدن بنام سدر جهت شستشوی بدن بکارمیبرند. یانبق هندی. درختی است از رده دولپه ییهای جداگلبرگ که جزو تیره بیکزاسه میباشد و متعلق بنواحی حاره است ظلوی هندی طالیسفر
فرهنگ لغت هوشیار

نبق

نبق
کُنار که بر سدر است. (منتهی الارب) (آنندراج). کنار که بار درخت سدر باشد. (ناظم الاطباء). بار درخت سدر. (از المنجد). کنار. (قاموس) (دهار) (دستوراللغه). بار درخت کنار. (غیاث اللغات). نَبق و نِبق و نَبِق و نَبَق، بار درخت سدر. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه). اندر شهر گرگان و طبرستان آن را طاق دانه گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). میوۀ درخت سدر. کنار. (از ترجمه صیدنه) واحد آن نبقه است. (اقرب الموارد). ثمرۀ درخت سدر. میوۀ کنار. ثمر السدر، میوۀ درخت ِ زَنزَلَخت. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا