نبالت نبالت ذکاوت، آگاهی، فضل. (ناظم الاطباء) ، شرف. بزرگی. (یادداشت مؤلف) ، نجابت. (ناظم الاطباء) ، استادی. (غیاث اللغات). رجوع به نَباله شود لغت نامه دهخدا
کبالت کبالت عنصر فلزی سفید رنگ، سخت، چکش خوار، قابل مفتول شدن، نامحلول در آب و محلول در اسید ازتیک که در تهیۀ برخی آلیاژها، رنگ ها و جلادهنده ها به کار می رودکبالتِ ۶۰: کبالت رادیواکتیو که در معالجۀ سرطان از آن استفاده می شود فرهنگ فارسی عمید