جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ناهب

ناهب

ناهب
تاراجگر، پروه گیر غارت کننده غنیمت گیرنده: اصول مهرتوطبع کرام راجامع نهیب کین توصبرلئام راناهب. (عثمان مختاری. چا. همائی. 30)
فرهنگ لغت هوشیار

ناهب

ناهب
غنیمت گیرنده. غارت کننده. (آنندراج). نهب کننده. غنیمت گیرنده. (فرهنگ نظام). گیرنده. به زور گیرنده. غارت کننده. (ناظم الاطباء). چپوچی. غارت گر. اسم فاعل از نهب است. رجوع به نهب شود:
جماش بدان دو چشم عیار
قلاش بدان دو زلف ناهب.
انوری
لغت نامه دهخدا

تاهب

تاهب
مهیا کردن و آماده ساختن برای کاری، ساخته و آماده شدن آماده گشتن بسیجیدن، بسیجاندن مهیا و آماده شدن برای کاری
فرهنگ لغت هوشیار