ناهاری، غذای ظهر، کسی که چیزی نخورده باشد، گرسنه، ناشتا، برای مِثال چو شیران ناهار و ما چون رمه / که از کوهسار اندر آرد دمه (فردوسی - ۳/۱۵۰) گرسنگی، برای مِثال به کتف شانه برآورده زانو از ادبار / به چشم خانه فروبرده دیده از ناهار (عثمان مختاری - ۲۲۴) ناهار شکستن: کنایه از ناشتایی خوردن، رفع گرسنگی کردن