جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ناوچه

ناوچه

ناوچه
زورق کوچک. جهاز خرد. زورق. کرجی. قایق. کشتی کوچک جنگی، قالبی که در آن شمش زر و سیم میریزند. (ناظم الاطباء). راط. مسبکه. و آن چیزی است در زر از آهن
لغت نامه دهخدا

نامچه

نامچه
نامه کوچک. توضیح این کلمه فقط درترکیب آید: اجاره نآنچه طلاق نآنچه عقدنآنچه وصیت نامچه. توضیح محتمل است که اصل این کلمه} نامجه) (نامجه) معرب (نامگ) پهلوی باشد (برنامجه برنامگ برنامه روزنامجه روزنامگ روزنامه) که بعدها آنرا مصغر فارسی پنداشته اند
فرهنگ لغت هوشیار

ناوقه

ناوقه
پارسی است ناوغه اندازه آب در گذشته مقیاس آب درقدیم ظن مقدارآب که شخصی درمیان آب رود و بمقدار یک گز میان هر دو پای بگشاید و آب بزیر هر دو زانوی او برسد آن مقدار آب را ناوقه گویند. گویند که ناوقه عبارت از آنست که مردی در میان آب رود و هر دو زانو بر زمین نهد و بمقدار یک گز میان آن گشاده دارد و هر دو الیه خود از زمین بردارد و آن مقدارکه ازآن فرجه بیرون رود ناوقه گویند بشرط آنکه میان هردو زانو بر زمین نهاده باشد نشیب تر و فروترنباشد
فرهنگ لغت هوشیار