جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نامه سیاه

نامه سیاه

نامه سیاه
کسی که گناه بسیار کرده و نامۀ عملش سیاه است، شخص گناهکار
نامه سیاه
فرهنگ فارسی عمید

نامه سیاه

نامه سیاه
کسی که کارهای بدبسیارکرده ونامه عملش سیاه است گناهکار بدعمل: من ارچه عاشقم ور ندومست و نامه سیاه هزار شکر که یاران شهربی گنهندخ (حافظ) مقابل نامه سفید
فرهنگ لغت هوشیار

نامه سیاه

نامه سیاه
کسی که نامۀ اعمال وی سیاه و تیره باشد. (ناظم الاطباء). گنهکار. بدکار. بدعمل:
نی چو حاکم اوست گرد او مگرد
تا شوی نامه سیاه و روی زرد.
مولوی.
من ارچه عاشقم و رند و مست و نامه سیاه
هزار شکر که یاران شهر بی گنهند.
حافظ
لغت نامه دهخدا

نامه سیاهی

نامه سیاهی
نامه سیاه بودن. گنهکاری. تبهکاری. اثیم و گنهکار وبدعمل بودن. صفت نامه سیاه. رجوع به نامه سیاه شود
لغت نامه دهخدا

کاسه سیاه

کاسه سیاه
ممسک بخیل: (زر گردد روی آن کاسه سیاه چون ببیند خوان او خوالیگرش) (پوربهای جامی انجمن آرا)
کاسه سیاه
فرهنگ لغت هوشیار

خانه سیاه

خانه سیاه
خانه سیه. خانه خراب. (ناظم الاطباء). در محل نفرین گویند خانه اش سیاه:
کمال هست قرین با رقیب خانه سیاه
چو بلبلی که بزاغش کنند اسیر قفس.
کمال خجندی (از آنندراج).
بهر تو در متاع خود آتش زدیم و هیچ
رحمی بحال خانه سیاهی نمی کنی.
بابا فغانی (از آنندراج).
ارباب هنر جمله چو فانوس درین بزم
از روشنی دیده و دل خانه سیاه اند.
وحید (ازآنندراج).
، در محل نفرین گویند
لغت نامه دهخدا