نامانوس نامانوس غیر معتاد، نا آشنا ناشناس نا آشنا خوناگرفته ناآشناناشناخته: (بدین وضع نامعهود و طریق نامالوف آمدن برسبیل تفرد وتجرد موجب نیست ک {یاکلمات (لغات) نامانوس. کلمات (لغات) دور از ذهن فرهنگ لغت هوشیار
نامانوس نامانوس ناآشنا، ناسازگار، نامالوف، نامتجانس، نامجانس، ناهم جنسمتضاد: آشنا، مانوس، مجانس فرهنگ واژه مترادف متضاد
نامحسوس نامحسوس ناسهیدنی پرماس ناپذیر، در نیافتنی آنچه که حس نشده، غیرقابل حس غیر قابل تشخیص فرهنگ لغت هوشیار