جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نامادری

نامادری

نامادری
زن پدر، زن پدر کسی غیر از مادر او، مادَراَندَر، مایَندَر
نامادری
فرهنگ فارسی عمید

نامادری

نامادری
نمادری. زن پدر را گویند. (آنندراج). زن دیگر پدر کسی غیر از مادر او. (فرهنگ نظام). مادراندر. مادرندر. مارندر. زن پدر. زن بابا. مایندر
لغت نامه دهخدا

ناقادری

ناقادری
ناتوانی. عجز. عدم قدرت. صفت و حالت ناقادر. رجوع به ناقادر شود
لغت نامه دهخدا

نامداری

نامداری
آوازه، شهرت، (ناظم الاطباء)، صیت، نام آوری، نامبرداری، ناموری، نامدار بودن، صاحب جاهی، والامقامی، سروری:
در این بند و زندان به کار و به دانش
بیلفغد باید همی نامداری،
ناصرخسرو،
بی نام بسی گشت از او و بی نان
اندر طلب نان و نامداری،
ناصرخسرو،
کمال نامداری بین و عزت
که نامش را بدین حد است حرمت،
وحشی،
، پهلوانی، دلیری:
بدان نامداری که هیتال بود
جهانی پر از تیغ وکوپال بود،
فردوسی،
، اهمیت، مهمی، باارزشی، ارجمندی: و محال بودی ولایتی بدان نامداری به دست آمده آسان فروگذاشت، (تاریخ بیهقی)، اگر شایسته شغلی بدان نامداری نبودی، نفرمودی، (تاریخ بیهقی)، رجوع به نامدار شود
لغت نامه دهخدا

دامداری

دامداری
نگهبانی دام، صیدکردن، پروردن حیوانات اهلی چون گوسفند
دامداری
فرهنگ لغت هوشیار

نابرادری

نابرادری
برادری که با خواهر یا برادر دیگر خود از یک پدر، مادر یا پدر و مادر نباشد
نابرادری
فرهنگ فارسی عمید