جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ناق

ناق

ناق
منتهی درجه. یا تاناق. تا آخرین درجه (یار و چاقو را تا ناقش توی تن مرد که فرو کرد)
فرهنگ لغت هوشیار

ناق

ناق
شکاف مانندی در بن گوشت بر انگشت و بن گوشت پارۀ زیر انگشت خنصر و مقدم، رش دست و بند پنجه و هرجای که به صورت شکاف ماند چون شکم آرنج و بن دمغزه، (منتهی الارب) (از آنندراج)، چین و شکاف مانندی که در کف دست و در مابین انگشت نر در مقدم رش دست وبند پنجه می باشد، و هرجائی از بدن که شبیه آن باشد مانند شکم آرنج و بن دمغزه، (ناظم الاطباء)، شبه مشق بین ضره الابهام و اصل ألیه الخنصر فی مستقبل بطن الساعد بلزق الراحه و کذلک کل موضع مثله فی بطن المرفق و فی اصل العصعص، ج، نیوق، (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه)، جَمعِ واژۀ ناقه، آبله که بر دست برآید، (از منتهی الارب) (آنندراج)، بثره و خراشی که در دست برآید، (ناظم الاطباء)، بثر او شبه بثر یخرج بالید، (اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه)، جَمعِ واژۀ ناقه، رجوع به ناقه شود، رخنه ای که در مؤخر سم اسب بود، (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه)، ج، نیوق
لغت نامه دهخدا

باق

باق
پارسی است بای یکی از سازها سازی است از مقیدات آلات ذوات النفخ بطول یک وجب و دارای سوراخهای و زبانه هایی بر دهانه آن
فرهنگ لغت هوشیار