جدول جو
جدول جو

معنی نازک طبعی

نازک طبعی((زُ طَ))
حساسیت، زودرنجی، طبع شاعرانه و لطیف داشتن
تصویری از نازک طبعی
تصویر نازک طبعی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با نازک طبعی

نازک طبعی

نازک طبعی
حساسیت زود رنجی: (مرا حیایی مناع است و نازک طبعی با آن یار است)، دارای قریحه شاعرانه لطیف و حساس بودن، نازک خوراکی نازک چری: (ازین نارک طبعی خرده گیری عیبجویی بدخویی که از آب کوثر نفرت داشتی)
نازک طبعی
فرهنگ لغت هوشیار

نازک طبعی

نازک طبعی
زودرنجی. بی تحملی: مرا حیائی مناع است و نازک طبعی با آن یار است. (چهار مقاله) ، نازک چری. نازک خوراکی. در غذا ایراد گرفتن. همه غذائی نخوردن: ازین نازک طبعی، خرده گیری، عیبجوئی، بدخوئی که از آب کوثر نفرت داشتی. (سندبادنامه ص 206)
لغت نامه دهخدا

نازک طبع

نازک طبع
حساس، زودرنج، لطیف طبع، برای مِثال تو نازک طبعی و طاقت نیاری / گرانی های مشتی دلق پوشان (حافظ - ۷۷۴)، شاعری که قریحۀ لطیف و حساس دارد
نازک طبع
فرهنگ فارسی عمید

نازک طبع

نازک طبع
حساس، ظریف، نازپروده یمرود زود رنج، نازک پرداز نغز سرای، نازک چر بنگرید به نازک طبع حساس و زود رنج: تو نازک طبعی و طاقت نیاری گرانیهای مشتی دلق پوشان. (حافظ)، شاعری که قریحه ای لطیف و حساس دارد، نازک خوراک نازک چر
فرهنگ لغت هوشیار

نازک طبع

نازک طبع
ظریف. حساس. زودرنج. اندک احتمال. نازپرورده:
تو نازک طبعی و طاقت نیاری
گرانیهای مشتی دلق پوشان.
حافظ
لغت نامه دهخدا

نازک طبیعت

نازک طبیعت
نازک طبع:
تو ای نازک طبیعت می بری دل را نمی دانی
که چندین کاروان ناله می آید به دنبالش.
ناصر علی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا