جدول جو
جدول جو

معنی نابنوا

نابنوا((بِ نَ))
آن چه که ضایع شده و به کار نیاید، تباه، بی نوا، تهیدست
تصویری از نابنوا
تصویر نابنوا
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با نابنوا

نابنوا

نابنوا
هر چیزی را گویند که ضایع شده باشد و به کار نیاید. (برهان). که به هیچ کار نیاید. (ناظم الاطباء). ضایع. تباه:
کار مدد و کار کیا نابنوا شد
زین نیز بتر باشدشان نابنوائی.
منوچهری.
، نابه نوا. نه به نوا. بی نوا. بینوا:
زر بکف آرم برای دعوت تازان
زآنکه در ایام عید نابنوایم.
سوزنی
لغت نامه دهخدا