جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مین

مین

مین
دستگاهی مصنوعی از نوع سلاحهای جنگی حاوی مواد منفجره که در مسیر عبور دشمن زیر خاک کنند
فرهنگ لغت هوشیار

مین

مین
ماده منفجره بسته بندی شده که آن را در محل عبور دشمن پنهان می کنند
مین ضد تانک: مینی که تانک را از تحرک بیندازد یا باعث انهدام آن شود
مین ضد نفر: مینی برای وارد کردن تلفات و ضایعات به افراد پیاده دشمن و ناتوان کردن آنان
مین
فرهنگ فارسی معین

مین

مین
سلاح منفجره ای که در آب یا زمین و در مسیر دشمن کار گذاشته می شود که در اثر تماس منفجر می شود
فرهنگ فارسی عمید

مین

مین
پسوند ترتیبی اعداد و صفت پرسشی یا مبهم ’چند’ (مرکب از پسوند ’م’ (با ضمۀماقبل) و ’ین’ پسوند نسبت) که برای نشان دادن ترتیب اعداد بکار میرود، مثلاً پنجمین، چهارمین، چندمین
لغت نامه دهخدا

مین

مین
دستگاهی مصنوع از نوع سلاحهای جنگی محتوی مواد منفجرشونده که در مسیر یا محل عبور و پیشروی دشمن زیر خاک یا زیر آبهای کم عمق پنهان سازند تا با برخورد شخص یا چیزی بدان منفجر شود و موجب نابودی مهاجم گردد
لغت نامه دهخدا

مین

مین
واحدی از پول قدیم معادل با چهارصد ریال و یا معادل 100 فرانک طلا، (حاشیۀ ص 1635 و ص 1028 ایران باستان ج 2 چ 1311 هجری شمسی)
لغت نامه دهخدا

مین

مین
دروغ. ج، میون. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

مین

مین
دروغ گفتن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (زوزنی) ، شیار کردن زمین. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا