جدول جو
جدول جو

معنی میم

میم((اِ))
نام حرف بیست و هشتم از الفبای فارسی، لب آن گاه که به شکر خنده گشوده شود، میم مطوق کنایه از آلت مرد، نره
میم کاتب: کنایه از نابینا، کور
تصویری از میم
تصویر میم
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با میم

میم

میم
نوعی کمدی که در آن هنرپیشه به وسیله حرکات، اعمال و احساسات را بیان کند، بدون آنکه سخنی بگوید
میم
فرهنگ فارسی معین

میم

میم
نام حرف «م»
نوعی نمایش که در آن بازیگر بدون آنکه سخن بگوید، با انجام حرکات خاص، احساسات و عواطف خود را بیان می کند
میم
فرهنگ فارسی عمید

میم

میم
نوعی کمدی که در آن هنرپیشه بوسیلۀ حرکات اعمال و احساسات را بیان کند بدون آنکه سخنی بگوید
لغت نامه دهخدا

میم

میم
نبیذ، (مهذب الاسماء)، شراب ناب، (آنندراج) (برهان)، شراب صاف و خالص و شراب ناب، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

میم

میم
دهی از دهستان نیم بلوک بخش قائن شهرستان بیرجند، واقع در 50 هزارگزی شمال باختری قائن سر راه شوسۀ قائن به گناباد، در جلگۀ گرم سیر با 272 تن سکنه آبش از قنات است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

میم

میم
نام حرف بیست وهشتم از الفبای فارسی و بیست وچهارم از الفبای عربی، رجوع به ’م’ شود،
- اصحاب المیم، آنهائی که مطالب و اسرار و گنجینه های مخفی را جستجو میکنندزیرا نخستین حرف این کلمه ’م’ است، (دزی ج 2 ص 630)،
- چو میم، مخفف چون میم، مانند میم، سخت تنگ به سان حلقۀ میم:
شاد و خرم زی و می میخور از دست بتی
که بود جایگه بوسۀ او تنگ چو میم،
؟ (از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 390)،
کاین خط پیوسته بهم در چو میم
ره ندهد تا نکنندش دو نیم،
نظامی،
- چون میم، مانند میم، رجوع به ترکیب قبل شود،
- حلقۀ میم، دهان تنگ معشوق، (یادداشت مؤلف)،
- مانند حلقۀ میم،سخت تنگ، (یادداشت مؤلف) :
دهان تنگ تو میم است گوئی
شکنج زلف تو جیم است گوئی،
نظامی،
- میم بودن، شبیه حرف ’م’ بودن، سخت تنگ بودن، به سان حلقۀ ’م’ بودن،
- میم حلقه دار، میم مطوق، رجوع به میم مطوق شود،
- میم زراندود، کنایه از ماه، (آنندراج)،
- میم کاتب، نابینا وکور، (ناظم الاطباء) (آنندراج) (برهان)، کنایه از کورچشم، (غیاث)،
- میم مطوق، آلت مردی، (ناظم الاطباء) (آنندراج)، نره، میم حلقه دار:
آنچه از آن مال در این صوفی است
میم مطوق الف کوفی است،
نظامی (گنجینۀ گنجوی ص 151 و مخزن الاسرار ص 142)،
، کنایه از لب آنگاه که به شکرخنده گشوده شود، کنایه از دوات، (آنندراج)، چاه، (ناظم الاطباء)، کنایه از مقعد، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

میم

میم
در شاهنامه نام مکانی است به مشرق ایران:
چو برخاست آواز کوس از میم
همان گرد چون آبنوس از جرم.
فردوسی
لغت نامه دهخدا