جدول جو
جدول جو

معنی میلاب

میلاب
میله ای چوبین و مجوف که سرش به میانه قلیان است و ته آن در آب قلیان قرار دارد و دود تنباکو به وسیله آن از میان آب عبور کند و به دهان قلیان کش رسد
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با میلاب

میلاب

میلاب
میله ای چوبین و مجوف که سرش بمیانه قلیان است و ته آن درآب قلیان قراردارد و دود تنباکو بوسیله آن از میان آب عبور کند و بدهان قلیان کش رسد
فرهنگ لغت هوشیار

میلاب

میلاب
لولۀ چوبی باریک و کوتاه که در ته نی قلیان است و سر آن در آب فرو می رود و دود تنباکو را از میان آب عبور می دهد
فرهنگ فارسی عمید

میلاب

میلاب
ماشورۀ غلیان که یک سر آن در آب و سر دیگرش متصل به میانه است، (ناظم الاطباء) نی میان کوزۀ قلیان متصل به تنه قلیان، چوبی میان کاواک که در تنه میانۀ قلیان کنند و سر دیگر آن چوب در میان آب کوزۀ قلیان باشد، نای مانند از چوب تراشیده بلندتر از وجبی که در این میانه استوار کنند و درون آب جای گیرد و دود از آن گذرد و در آب درآید و بار دیگر به گلوی قلیان کش برآید، (یادداشت مؤلف)، نی که در گهواره نهند یک سر آن متصل به آلت طفل و سر دیگر در مرغج، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

میلاب

میلاب
دهی است از دهستان بالا شهرستان نهاوند، واقع در 17هزارگزی جنوب خاوری شهر نهاوند با 761 تن سکنه، آب آن از چشمه و راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

میلاد

میلاد
تولد، صورت دیگری از مهرداد، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دلیران ایرانی زمان کیکاووس پادشاه کیانی
میلاد
فرهنگ نامهای ایرانی

سیلاب

سیلاب
آپتچن لوراب فرانسوی آواچ (هجاء) آوات سیل. یا سیلاب آب. سیل آب. یا سیلاب ارغوانی. خون روان، لشگر غمزدگان. یا به سیلاب دادن، در سیل فرو بردن غرق کردن، آب فراوان که بر روی زمین جاری شود
فرهنگ لغت هوشیار